کلیدستان

نسخه‌ی کامل: وقتی کودکان شروع به دروغ گفتن می کنند، در واقع یک نکته مثبت وجود دارد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
کودک 4 ساله ام اخیراً به من زنگ زد که او برای مدرسه لباس پوشیده است و می خواهد بیرون بازی کند.برای ارتباط با روانشناس کودک اینجا کلیک کنید
لحظه ای بعد، او را تماشا کردم که بیرون از پنجره آشپزخانه ظاهر شد و با خوشحالی شروع به باد کردن حباب ها کرد - در لباس خوابش.
زمانی که کودکان شروع به گفتن اینگونه دروغ‌ها می‌کنند، می‌تواند برای والدین نگران‌کننده باشد (همچنین طنزآمیز، زیرا به راحتی گرفتار دروغ‌های خود می‌شوند). اما در اوایل کودکی، دروغ گفتن نقطه عطف مهمی در رشد شناختی است.
وقتی کودکان شروع به دروغ گفتن می کنند، به این معنی است که می فهمند دیگران عقاید متفاوتی نسبت به آنها دارند. این بدان معناست که آنها درک می کنند که باورهای مردم به طور مستقیم واقعیت را منعکس نمی کند، بلکه بر اساس تجربه متفاوت است.
وقتی کودک 4 ساله ام به من گفت که لباس پوشیده است، متوجه شد که نمی توانم او را ببینم. او استدلال کرد که من بر اساس آنچه او به من گفت، باور خواهم کرد، نه بر اساس واقعیت. او از این موقعیت استفاده کرد تا سعی کند یک باور نادرست (که آماده رفتن است) در ذهن من القا کند که به هدف او (وقت برای بازی کردن) خدمت کرد. این درک پیچیده از نحوه عملکرد ذهن افراد محصول یک فرآیند رشد نسبتا طولانی است .



قبل از حدود ۴ سالگی، کودکان باورهای ساده تری در مورد نحوه عملکرد ذهن دارند. آنها اغلب فکر می کنند که همه عقاید یکسانی دارند و این باورها بازتاب مستقیمی از آنچه به طور عینی در جهان می گذرد است. بچه‌های کوچک‌تر از والدینشان انتظار دارند که بدانند آیا لباس پوشیده‌اند یا نه، به حمام رفته‌اند یا نه، و کفش‌های خود را کجا گذاشته‌اند، بدون توجه به اینکه چه کسی در زمان وقوع هر یک از این اتفاقات (یا نه) در اطراف بوده است.
از آنجا که آنها انتظار دارند ذهن افراد حاوی کپی مستقیم از واقعیت باشد، کودکان کوچکتر حتی سعی نمی کنند فریب دهند. بازی مخفی کاری با یک کودک 3 ساله تأیید می کند که آنها هنوز مفهوم فریب را درک نکرده اند - کودکان در این سن از گفتن دقیق جایی که قصد "پنهان شدن" دارند به سالک لذت می برند.
تحقیقات در روانشناسی رشد، ارتباط بین درک نحوه عملکرد ذهن و ظهور دروغ را تأیید کرده است. کودکانی که درک می کنند که باورها می توانند نادرست باشند،  (مثلاً می گویند که به یک اسباب بازی پنهان نگاه نکرده اند) تا کودکانی که هنوز ذهن را حاوی کپی های مستقیم واقعیت می دانند. وقتی محققان برای تسریع در رشد درک آنها از ماهیت ذهنی باورها به کودکان تجربیاتی می دهند، این کودکان در حالی که در غیر این صورت این کار را نمی کردند شروع به فریب می کنند .